احضر=حاضرشو.بیا
اعلان=اطلاعیه.اعلامیه
اعلم=می دانم
امثال=ج مثل.مثال.نمونه
امین=درست کار.امانت دار
تجلب=جلب می کند.جذب می کند
تلمیذ=شاگرد.محصل
حیاکه=بافندگی.بافتن
ذاهب=رونده.درحال رفتن
زقاق=کوچه
زمام=مهار.افسار.عنان
سوق=بازار
شرا=خریدن.خریداری
شرح=شرح داد.روشن کرد
شهر=ماه
اجره شهر=حقوق یک ماه
صباح=صبح
عائله=خانواده
فضل=احسان.نیکی
قدیر=توانا
مزدحم=شلوغ.پرازدحام
مصلح=اصلاحگر.اصلاح کننده
معاش=معاش.وسایل زندگی
مفسد=ایجادکننده ی فساد
مفقوده=گم شده.مفقود شده